این پست در واقع کپی جوابیه و دفاعیه در سایت دنباله است
با سلام به دوستان
ظاهرا بحثی که روز گذشته به راه افتاد دامنه زیادی پیدا کرده و دوستان هم به شکل گسترده ای منفی دادند. البته انتظار هم میرفت که این برخورد انجام بشه و به قول یکی از دوستان نکته بین دنباله هدف هم همین بود و مانند نوبت قبل حاصل شد.
حکایت نگارش مطلب لینک ، حکایت نیشتر و دمل بود برای من. چاره ای نبود برای دیدن زخم ها جز این متن تند.
اول خواستم که مطلب رو کامل در این بخش بنویسم ، موکولش کردم به یه وقت دیگه در جایی دیگه. اینجا هم تا حد امکان جواب بعضی دوستان رو میدم.
اول از همه دوستانی که شروع کلام متعصبانه حمله کردند. دوست عزیز فکر میکنید الان داره تو مملکت ما چه اتفاقی میفته . دقیقا کسانی که فکر میکنند نظر متعصبانه و اعتقاد راسخ اونها تنها نظر قاطع و صحیح در دنیا است همان جور فکر میکنند که شما. من شکاکم و از دید رد موضوع به قضیه نگاه کردم به هیچ وجه هم جایگزین اعلام نکردم ، با چه استدلالی شما من رو طرفدار تازیان حساب میکنید.
شما که عشق کورش کبیر دارید از منشور او و از احترام نه تنها به قومیت بلکه به اعتقاد همه انسانها بی خبر نیستید. دشمنی مردم ایران در ضمیر ناخودآگاه اونها و همچنین بار تبلیغاتی سنگین پان ایرانیسم ابتدای قرن بیستم شروع میشه تا قبل از او تا ابتدای سده دوم هجری ما عرب ستیزی نداریم. قیام های 200 سال اول هم اگر دو قرن سکوت مدرک باشد متجاوز ستیزی بوده و در جواب تجاوز به کشور و چون اسلام به طور کامل در دست اعراب بوده این ستیز به عرب ستیزی تعبیر شده است. (واقعیت اینه که همین الان هم عده زیادی به دلیل عدم قبول اسلام و اینکه جرات ابراز این مطلب رو ندارند اون رو به عرب ستیزی فرافکنی کرده اند) هر تجاوزی مستحق عکس العمل است و جنگ های 200 ساله مردم ایران و اعراب در جواب این تجاوز و گرفتن حق حاکمیت و زندگی نرمال آنها بوده است.
هجمه اسکندر و مغول هیج از حمله اعراب کم نداشت. هر چند به اعتقاد پاره ای از مورخین قصاوت و فرهنگ ستیزی مغولان قرنها ایران را به عقب برده.
این روال کار پیروزمندان است که هرآنچه را از مغلوب به جاست نابود میکنند. همانطور که ساسانیان هیچ اثری از دوران اشکانی بجا نگذاشتند
اصطلاح بی وطن هم برای من جالب بود. همه بحث من همینه که همه تعصب ها بالاخره مثل یک توده خودشون رو نشون میدن. اگر هر لحظه فکر نکنیم که چرا ما چیزی رو قبول داریم و منطق او چیه آخرش به القائده ، نازیسم، فاشیسم، ریسیسم و تعصبات دینی میرسه. وطن به مفهوم محدودهای که جبرا در اون به دنیا اومدیم و هیچ اختیاری در انتخاب او نداشتیم چرا باید امری مقدس باشه. اصولا تقدس به چه معنی است. پرستش به چه معنی؟؟
در مورد عده دیگری از دوستان هم که اشکالات متن رو گرفتن ، بیشتر این دوستان از لحن نوشته ایراد گرفتند اما کمتر به سوالات من پاسخ دادند اینکه چرا در تخت جمشید هیچ زنی وجود ندارد.( این در حالیه که در سنگ نبشته های عیلامی الهه های زن وجود دارند). چرا افتخار متعصبانه و بی حدو حصر به خرابه هایی که در مقابل آثار مشابه در دنیا واقعا کوچکند. جدای از این به فرض عظمت بی حساب دوران باستان( که من وافعا معترف به نکات انسانی والای اون دوران هستم) ما چه میراث خواری هستیم و چه نسبی از قومی که روزی و روزگاری در این خاک میزیسته داریم . اشتراک ما با آنها چیست ؟ آیا هیچ سنخیتی بین ما و آن مردمان هست ؟ چه کسی مطمئن از ارث بردن ژنهای اون مردمان داره؟ ما تنها به حکم اتفاقی در شبی تاریک دچار خلقتی ناخوانده ایم؟
دوستان به دو نوع دیگه هم استدلال آورده اند.
اول برپایه اصول دین زرتشتی. نکته بسیار قابل توجه اینه که حتی هرودوت هم به این معترف بوده که مردمان ایران مردمی بسیار دینی هستند.مسئله جالب در این کامنتها اینه که من احساس کردم به نوعی گرایش و علاقه ای در بین کاربران عزیز که عمدتا هم از قشر فرهیخته جامعه هستند به دین زرتشتی وجود داره. دوستان ادیان همه در موضع ضعف افکاری متعالی و اومانیستیک محسوب میشوند اما همه آنها بلااستثنا در هنگامی که در موضع قدرت هستند افکار پوچ و اعمالی خشن را اشاعه داده اند و این در مورد مکتب زرتشت نیز صادق است. در ضمن به تظر قریب به اتفاق مورخین هخامنشیان زرتشتی نبوده که مهر پرست بوده اند اما زرتشتیان به راحتی در قلمرو آنها زندگی میکردند. و استناد به اهورامزدا در بعضی سنگ نبشته ها دال بر زرتشتی بودن آنها نیست.
دوم پاره ای دیگر به فسانه های شعرا به عنوان تاریخ نگریسته اند که بی توضیح آنچه شاعران گفته اند و آنچه مورخین غربی نوشته اند در اندک مواردی منطبق است.( تا قرنها پس از حمله اعراب هیج تاریخی از ایران قبل از حمله به شکل مکتوب وجود ندارد و امکان استدلال تنها بر پایه مورخین یونانی است)
در ضمن باب دیگری که باید گشود صحت ایرانی بودن افسانه های شاهنامه است که ارجاع به کتاب آیین ها و افسانه های ایران و چین باستان دلایل محکمی از غیر ایرانی و وارداتی بودن عمده افسانه های شاه نامه در قرون قبل از اسلام به جامعه ایرانی دارد.
و اما در مورد زنان . نگاهی به تاریخ هرودوت و تاریخ تمدن ویل دورانت وضعیت زنان را ترسیم میکند "داشتن همخوابه بلامانع بود. این همخوابهها، مانند هتایرای یونانی، آزاد بودند که در میان مردم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند؛ اما زنان قانونی معمولا در اندورن خانه نگاهداری میشدند؛ این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد. زنان ایرانی بغایت زیبا بودند، و شاید به همین سبب میبایست از مردان حفظ شوند. در شاهنامه فردوسی این زنان هستند که آرزوی مردان را میکشند و در معاشقه و اغوا پیشقدم میشوند. زیبایی زنانه بر قوانین مردانه فایق میآمد."
اصولا سیر از یک جامعه سکولار در دروان هخامنشی به یک جامعه دیندار ساسانی بدون دخالت تازیان اتفاق افتاده است.
و نکته آخر ما ایرانیان خود را مرکز تمدن دنیا می انگاریم و حتی به آنچه در عرصه تمدنی کشور خودمان میگذرد بی اعتناییم مانند تمدن جیرفت که قرنها قبل از مادها برپا بوده است اما نکته اینست که دوستانی که اعراب را سوسمار خورانی وحشی و تازی میدانند اگر بدانند که اعراب حوزه خلیج فارس تمدنی 5 هزار ساله را یدک میکشند دچار چه احساسی میشوند. اینکه اردن عرب نشین صاحب یکی از عجایب هفتگانه دنیای جدید است ، اینکه کشور کوچک اردن هماورد ایران بزرگ ما سند و مدرک از تمدنی کهن دارد.