کلینتون و مددی

حدود 10 سال پیش در اوج حاشیه های مربوط به رابطه کلینتون و مونیکا لوینسکی ، مقاله جالبی از یکی از پژوهشگران آمریکایی منتشر شد که خوشبختانه در روزنامه های ایران هم منعکس شد. متاسفانه اسم روزنامه رو به خاطر ندارم. طبق تحلیل این نویسنده ، قدرت در ابتدا یک هدف و لذت نبوده و در جوامع بدوی افراد برای منافعی که در کنار قدرت به اونها میرسیده به اون توجه میکردند. اگر با هرم مازلو آشنا باشید نیاز های بیسیک آدم در پایین ترین بخش این هرم قرار داره و تا زمانی که این خواسته ها ارضا نشدند نمیشه بدون مشکل به بخشهای بالایی هرم رسید. از پایه های این هرم نیاز های جنسی آدمیه. بنا بر این یک رئیس قبیله یا یک پادشاه باستانی دلیلی نداشته که تنها به ریاست خودش فکر کنه بلکه این لذت بردن از زنان متعدد بوده که باعث علاقه اون به قدرت میشده. در سیر پیشرفت تمدنها هم این احساس همیشه وجود داشته اگر چه در بعضی از فرهنگ ها به مرور سعی شده تا با به وجود آوردن عدالتی نسبی تمتع از لذت جنسی رو برای همه و عادلانه فراهم کنند ( این از قواعد جوامع پیچیده امروزه) با این وجود حس بهره برداری از قدرت حس درونیه که با صد سال تربیت و فشار دین و هزار تا چیز دیگه هم درست نمیشه. بنا براین رفتار امروز آقای مددی خیلی دور از آنچه که قرنهاست در همه جای دنیا در حال انجام است ، نیست.
اونچه به نظر من تنها این جریان رو کثیف جلوه میده اینه که این آقا در جایگاه جلوگیری از مسایل جنسی دست به این عمل زده و از نظر من این تنها دلیل زشتی این عمل محسوب میشه. اگر هم خاطرتون باشه کلینتون اگرچه برای برقراری ارتباط تحت فشار بود ولی مسئله اصلی اون شهادت دروغ درباره این ارتباط بود و نه اصل رابطه.

صرف برقراری ارتباط جنسی با هیچ منطقی ( نه با هیج احساسی) عمل کریه ی نیست . حتی برقرای ارتباط از موضع قدرت با پایین دست نیز یک مسیرغیر طبیعی نیست اگر چه ممکن است غیر اخلاقی باشد. (لازم به ذکر است که در این مورد هم در جوامع مختلف واکنشها متفاوتند. به طور مثال در فرانسه براحتی از کنار این مسئله خواهند گذشت اما در ایران این از حدود یک رسوایی اخلاقی پا را فراتر مینهد.)

جستحوی گوگل برای فدراسیون فوتبال

طبق اعلام قبلی تو کانال های تلویزیون دنبال زمان پخش بازی برگشت ایران و امارات میگشتم . دیدم هیچ خبری نیست که نیست. واسه همین رفتم سراغ اینترنت. اما دریغ از یک نشانی. کنداکتور پخش شبکه های محترم سیما که خراب بود. تو سایت شبکه وزین سوم هم خبری نبود. رفتم سراغ بالاترین دیدم اونجا هم خبری نیست. تنها خبر مربوط به پشت  در موندن تماشاچی های ایرانی در ورزشگاه بود که اونم ساعتی از بازی یا پخش اون نداشت. در نهایت دست به دامان حضرت گوگل شدیم هرچی سرچ کردیم چیزی یافت می نشد. تو این حال و هوا به فارسی کلمه فدراسیون فوتبال رو سرچ کردم که نکته بسیار جالبی دیدم.

اولین گزینه اطلاعات ویکیپدیا در مورد فدراسیون فوتبال بود . دومیش دیگه محشر بود. سایت رسمی فدراسیون فوتبال افغانستان. و تا انتهای صفحه اول اثری از سایت فدراسیون فوتبال ایران نبود.

پیدا کنید ضریب نفوذ اینترنت را در ایران.

خلیج فارس آری ولی دریای کاسپین نه ؟

چند سالی است که دعوای نام خلیج فارس و خلیج عربی به شدت در دنیای مجازی در گرفته است . هر از چند گاهی یک پتیشن یا بمب گوگلی در مقابل جعل تاریخ ایرانی توسط کاربران اینترنتی شکل میگیرد.

 

تمام هم و غم پاره ای از دوستان این است که خدای ناکرده این نام از صحنه روزگار محو شود. این همه دعوا تنها برای نشان دادن اینکه این دریا مال ماست؟ آیا واقعا با نام گذاری این دریا به ما میرسد؟

اینجا به یک تناقض کوچک اشاره میکنم . تمام دنیا دریاچه بزرگ شمال ایران را با نام اصیل آن می شناسد. دریای کاسپین نام بین المللی مکانی است که ما ایرانیان آنرا با نام مجعول خزر میشناسیم . کاسپین برگرفته از نام قومی است که سالها در کرانه خزر (گیلان) میزیسته و تا قسمت های مرکزی فلات ایران نیز نفوذ داشته است. پاره ای از مورخان نام های کاشان و قزوین را که از شهر های مرکزی ایران هستند را بر گرفته از نام این قوم میدانند( کاسی و کاساپین که به مرور به کاشان و قزوین تبدیل شده اند).

پارادوکسی که اینجا وجود دارد اینست که تاکنون نه کسی غم نام این دریاچه را خورده نه اینکه شناخت نام ایرانی آن از سوی دنیا کمکی به مالکیت آن برای ما نموده است.

فرض کنید همه دنیا خلیج فارس را خلیج فارس مینامید ولی ما مصر بودیم که آن را بر فرض" خلیج دوچرخه" بنامیم .

اگر چه تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی برای ما خوشایند نیست ولی واقعیت اینست که آنان که در پایین این خلیج میزیند نیز داری قدرت و اعتبار بین المللی بسیار بیشتر از ما هستند و با قدرت و نفوذشان سعی در تغییر جغرافیای اطراف به نفع خود میکنند. متاسفانه ما در دنیای امروز آنچنان بی اعتباریم که تواناییهامان تنها محدود به اعتراضات اینترنتی است.

دو نکته را درپایان یاد آور میشوم. اول اینکه ما تاکنون با داشته ها و میراث خود چه کرده ایم که حالا از دست دادن آن اینگونه برآشفته میشویم (حکایت دریای کاسپین مصداق این کلام)

و دوم اینکه ادامه انزوای ما در جامعه جهانی در نهایت غرامتی سنگین خواهد داشت که تغییر نام خلیج فارس بخش بسیار کوچک آن خواهد بود