نعل اسب بخورید تا رستگار شوید

بدنبال سخنرانی مردکی بی سواد که خود را دکتر مینامد و در باره هر چیزی سخنرانی میکند بحثی در بالاترین شکل گرفت و گروهی بر این عقیده اند که استثناا این یک بار را این دکتر راست میگوید

یه بحث متفاوت دارم من اینجا، در یک جامعه وقتی برای هر موضوعی بیایم و از عوام نظر سنجی کنیم و به اونها اجازه اظهار نظر بدیم وضع جامعه چه واقعی و چه مجازی به افتضاح کشیده میشه، عوام در همه جا در مورد سیاست، اقتصاد، نفت، فیزیک و پزشکی به راحتی اظهار نظر میکنن البته این به خودی خود مشکلی نیست ولی وقتی این نظر سنجی ها باعث تاثیر گذاری بر نقاط حساس میشه باید کمی در مورد این عوام زدگی یا دموکراسی محتاط بود.

یک سری دوستان در بالاترین  که به دفاع از این مردک بی سواد میپردازن و تئوری جذب آهن ایشون رو حداقل علمی میدونن، فقط شواهد و منابع غیر معتبری رو یا شنیدن یا دیدن و به پشتوانه اون اظهار نظر میکنن.

نکته اول اینکه مسائل علمی تعصب بردار نیست، یعنی مطلبی که الان رایج و مقبوله میتونه با انجام مطالعه مردود بشه ولی بعضی مطالب به سبب مطالعات زیاد تقریبا به صورت فکت یا اصل در میان.مثلا عامل بیماری سل بامتری سل و نمیتونی بگی به دلیل اینکه طرف سردی یا گرمی خورد سل گرفته.

در مورد آهن هم یک سری فکت ها وجود داره، هر آهنی نمیتونه جذب بدن بشه، یکی از مسائل بسیار شایع در این زمینه جریان کرفس و سبزیجاتیست که عنوان میشه سرشار از آهن هستند. این درسته کاملا اما سیستم گوارش ما علی رغم حجم زیاد آهن قدرت جذب این آهن رو نداره و عملا آهن تنها در زمانی جذب میشه که با مولکولهای خاصی باند شده باشه که برای سیستم گوارش ما شناخته شده باشه.

این حکایت گیاهان سرشار از آهن، کاری کرد که عدع زیادی از افراد مخصوصا زنان رو قانع کرد تا بجای استفاده از منابع اصلی آهن مثل منابع حیوانی یا داروهای تقویت آهن برن سراغ کرفس و پسته و این جور منابع. نتیجه اینکه وقتی عدهای ناآگاه دسترسی به امکانات خبر پراکنی  دارند ، فقر آهن نه تنها کم نمیشه که گسترش پیدا میکنه.

الان بالاترین داره همین نقش رو در سیستم خبر پراکنی بازی میکنه و به دلیل گستردگی افرادی که به اون دسترسی پیدا کردن به شدت پتانسیل پخش مطالب غیر معتبر رو پیدا کرده . دسترسی به اطلاعات حساس پزشکی و سلامت از راههای غیر آکادمیک اون و امثال طبیبان نباتی و انرژی درمان و منابع غیر معتبر اینترنتی  تنها دریافت اطلاعات غلط نیست بلکه سلامت جامعه رو با تهدید مواجه میکنه.

از همین فردا معلوم نیست چند نفر بخاطر حرفهای این جماعت در سنین حساس بارداری یا مثل اون دریافت تکمیلی آهن رو قطع خواهند کرد.

روحیه زنانه جنبش سبز

در روزهای اوج جنبش سبز زنان فی الواقع نقش پررنگ تری از مردان داشتند. جنبش زنان حتی قبل از آن بسیار فعال تر از جنبش های مردانه تری چون جنبش کارگری بودند. به همین سبب باید انتظار تغییر نگرش در ساختار معمول جامعه اغلب مرد سالار و به وجود آمدن نوع جدیدی از نگرش و عملکرد را در سطح فعالین جامعه داشته باشیم. قصد این نیست که بد این تغییر بگوییم ،هدفم آگاهی به این تغییر است. مدتی است که تیتر های مناسبتی بالاترین را دنبال میکنم. واقعا بستر مناسبی برای تحقیق است. بررسی روحیات و کنش و واکنش اعضا در زمانها متفاوت و تنها بررسی تیتر لینک ها شاید منتج به صدها مقاله کیفی از جامعه مجازی ما شود. اما سخن خزیدن روح زنانه است به کالبد جنبش مجازی. این جریان با آمدن لینک بزرگداشت تولد مادر ندا آقا سلطان  برایم جرقه ای شد. اصولا بزرگداشت و توجه به تولد عموما خاستگاهی زنانه دارد. جدای از عصبانیت شدیدی که از این اقدام  داشتم ، باید بپذیرم که علاوه بر این سطجی نگری به زعم من ، رگه های علقه زنانه در این نوع عملکرد دیده میشود.  اگر بپذیرم که این رویکرد حرکتی زنانه است ، شاید بیان سطحی نگری بر آن بی انصافی باشد.  

من امیدوارم که این توجیه صحیح نباشد این را همان عمل سطحی نگر بدانم . 

خانه دائی جان ناپلئون خالی تر شد

با رفتن محمد ورشوچی و مهری ودادیان ساکنان خانه دائی جان ناپلون باز هم تحلیل رفتند. یادش بخیر چه خانه شلوغی بود و چه خاطراتی از این خانه داشتیم . کودکان این خانه اکنون در مرز میان سالی اند و از بزرگان فامیل تنها آقاجون و عمو جان اسدالله  و دائی جان سرهنگ در قید حیاتند. از اعضای دور فامیل خبری ندارم ولی فکر نکنم از بزرگان و کهنسالان کسی زنده باشد.   

این دو سه تن باقی مانده را پاس بداریم ، هر چند یاد آن خانه هرگز از ذهنمان نرود. هر چند اگر خانه آقای بزرگ را بکوبند و برج بسازند ، اما دل ما همیشه در خانه دائی جان و آقا جان خواهد بود. دیگر لیلی در ذهن ما نیست. یاد و خاطره خانه پر از ساکنانش در دل ماست.  

یادشان بخیر 

به یاد دائی جان، مش قاسم، مادر، آسپیران قیاس آبادی، دکتر ناظم الاطبا، دوست علی، شیر علی قصاب، و همه اهل محل که دیگه پیش ما نیستند.