جمیع رذایل

آیا واقعا رهبران در یک جامعه و نمایندگان باید لایقترین افراد جامعه باشند یا باید میانگین خواسته های مردم باشند. آیا مردمی که دارای حق انتخابند باید از حق یکسان برخوردار باشند یا به فراخور تمکن مالی و فرهنگی باید میزان حق را در بین آنها تقسیم کرد. ساختار دموکراسی در جوامع غربی و حتی ایران نشان داده که برای رسیدن به نقطه ای که همگان دارای رای و قدرت انتخاب برابر شوند از دوران وزن دهی دارندگانحق رای گذر کرده اند تا به یکسان سازی و برابری حق همه در انتخاب برسند. از این سخن اینگونه میتوان نتیجه گرفت که برگشت به زمانی که افراد دارای حق غیر یکسان بوده اند به نوعی بازگشت به عقب است. اما در این صورت جامعه به سمت انتخاب میانه خود ژیش میرود و رهبری و سردمداری که به نوعی نوک پیکان جرکت جامعه است در حد میانه مانده سرعت حرکت جامعه کند خواهد شد. سرعت کند تر و گاهی عقب افتاد از سیر تکاملی جامعه گاه به یک عقب نشینی در جامعه منهتی شده و سیکل معیوبی به وجود می آید که نتیجه آن جامعه ای عقب افتاده و غرق در تباهی و رهبرانی که در کسب رذایل و نزدیکی به میانگین خواسته های رذیلانه جامعه از هم سبقت میگیرند.سرنوشت کشور هایی چون آلمان هیتلری ، کره شمالی و ایران از این دسته است.

به قول محمد رضا نیکفر، احمدی نژاد جمع تمام رذایلی است که ما ایرانیان در کردار و گفتار خود داریم.

چرا از دلارا و رکسانا دفاع میکنیم

امیدوارم این مطلب را حمل بر بی احترامی به افراد ندانید که منظورم تحلیل نگرش اجتماعیست.  چند سال قبل مصاحبه ای از ابراهیم نبوی خواندم با تبعیدیان کوبا ( اگر درست به خاطر داشته باشم!!) نکته ظریفی در مصاحبه بود که چرا جوانان آن روزگار و حتی عصر حاضر دل در گرو چه گوارا دارند. نکته را یک تبعیدی کوبایی در جاذبه ج ن س ی دو گانه تصویر(بخصوص تصویر پرتره جاویدان) چه گوارا میداند. این جاذبه ج ن س ی باعث شده که چه گوارا در دنیا ، حتی از استاد خود فیدل کاسترو در محبوبیت پیشتر باشد. مطالعات متفاوت نیز نشان داده که مردان و زنان با جذابیت ها ج ن س ی بالاتر در  موقعیت کاری خود نیز موقیت بهتری دارند. این خود نشانه نوعی تبعیض در برخورد ما با دنیای پیرامونمان است . حال بازگردیم به اعدام دختری که چهره ای مقبول داشته و آن را مقایسه کنید با اعدام دخترکی دیگر (همین 2 ماه قبل در زندان کرمان) . دخترکی که احتمالا( چون من هم چهره اش را ندیده ام) از صورت زیبا محروم بوده ولی چنان بوده که زندانبانش برای طلب عفو به پای اولیای دم می افتد ولی افسوس. این سوال من است ، برخورد دوگانه جامعه ( حتی قشر فرهیخته) را چگونه میتوان توجیه کرد . بازداشت صدها مرد و زن حتی با ملیت های دو گانه تاکنون به پای جریان رکسانا صابری نرسیده اند.

تحلیل من هرچند بسیار خام و نپخته تاثیر عمیق چاذبه های ج ن س ی در راکشن ما به اخبار و افراد خبر ساز است.

من مطلقا در مقابل این جریان نیستم تنها میخواهم از این پس از ریشه  رفتارم در مقابل دنیای اطراف آگاهی داشته باشم .

در گذر سالها

سالهایی نه چندان دور وقتی جوانان این مرز و بوم هزار هزار بیگناه و گناهکار به خاک و خون می افتادند ( در همه این صد سال اخیر) هیجگاه حاکمان از درستی کار خود شک نداشتند. آیا این پیشرفت مدنی ما نیست که اکنون با اعدام دخترکی که بیگناهیش را هیچ کس به یقین نمی دانست هزاران هزار صدا برخاسته و حتی مجریانی که به عمل خود ایمان قاطع داشته اند را به شک و عقب نشینی واداشته است.

به قول اندیشمند برجسته قرن بیستم ، فرید ذکریا، حکومتهای خودکامه بعد از گذر زمان به دادن امتیاز به مردمان مجبور میگردند و این سرآغاز پایان خودکامگیست.